دنیای من محمد
به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم
سمی نوشت: هر وقت رد پایت را از این خیابانهای لعنتی جمع کردی... هر وقت بوی تنت را از این هوای بارانی گرفتی... هر وقت صدای قدم هایت را از این برگ های خزان زده پس گرفتی... خبرم کن که دلم برای قدم زدن های بدون حسرت زیر باران روی پیاده روهایی که پر شده از برگ تنگ شده!!!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |